آخرین مطالب

گزارش همنشینی انجمن ادبی بامداد خور با دکتر کامیاب و دکتر نوروزی

ایوب محمودی: جلسه انجمن ادبی بامداد خور چهارشنبه شب ۲۸ مردادماه ۹۴ با حضور دو میهمان گرانقدر (دکتر اسدالله نوروزی و دکتر نظام الدین کامیاب) و جمعی از علاقه مندان ادبی در دفتر کمیته دانش پژوهان خور برگزار شد. این جلسه از آن جلساتی بود که همه دوست داشتند پایانی نداشته باشد! گرچه تا بامداد هم ادامه یافت!


جلسه با کمی تاخیر، حوالی ساعت ده و نیم شب برگزار شد و تا دقایقی بعد از بامداد ادامه یافت. قبل از شروع جلسه اعضای کمیته از دکتر کامیاب به عنوان یکی از همشهریان خود و به عنوان یکی از حامیان معنوی کمیته دانش پژوهان که با وجود مشکلات و بیماری، در تمام برنامه های کمیته حضور می یابند و باعث دلگرمی اعضا هستند تشکر کردند.
ابتدا موسی پورپلاش و خانم تکاپوی اشعاری را خواندند و ایوب محمودی جلسه را با پرسشی به پیش برد. اینکه آیا می بایست شاعر، خود راه خود را در زمینه شعر بازیابد یا مساله تربیت شاعر و جهت دهی او توسط مراجع ادبی توصیه می شود؟ اسدالله نوروزی در پاسخ گفت که باید به هر دو بُعد این مساله توجه شود. برای هر مساله ای شناخت از آن جز ملزومات است. باید وزن را شناخت و طبق اصول گام برداشت. با این حال قطعا همه کس به نتیجه نخواهند رسید و عده بسیاری در میانه راه رها می شوند. در تشویق شاعر باید خیلی دقت کرد. نباید چنان به تشویق شاعر پرداخت که راه هرگونه نقدی را بر خود ببندد و نه هم چنان به نقدش بکشیم که انگیزه و تلاش خود را از دست بدهد. شعر و هنر تمام مشکلاتش در قسمت نهایی کارش نمایان می شود. اوایل، شاعر نوپا احساس می کند بله وزن را می شناسد، قوالب شعری را می فهمد، قافیه و ردیف را می داند و احساس می کند به رشد عظیمی دست یافته است. ولی آن جایی که می بایست حرف تازه ای بیاورد و ابتکار و خلاقیت به خرج دهد، از حرکت باز می ایستد. بنابراین در مرحله آموزشی، سرعت رشد و یادگیری زیاد است اما آن بخشی که به خود شاعر باز می گردد که باید خلاقانه گام بردارد، حرف تازه ای بیاورد، از تقلیدهای صرف بپرهیزد از قافله باز می ماند. مثل سیمرغ در الهی نامه عطار، که دسته دسته پرنده ها حرکت می کنند اما تنها سی پرنده به قله قاف می رسند. بنابراین شاعر ابتدا باید طبق اصل “ره چنان رو که رهروان رفتند”، حرکت کند اما در نهایت، باید آن جوهره ذاتی خود را نشان دهد تا بتواند حرفی برای گفتن داشته باشد. برای شعر حتما باید زبان استوار باشد. یک زبان شسته و رفته را باید در اختیار گرفت. به طور کلی همه حس شاعرانه را دارند اما درجات مختلفی دارند. اما آن کسی شاعر است که بتواند با یک زبان استوار و خوب سخن بگوید. چنانچه در بلاغت می گویند بهترین شعر شعری است که دیگر نتوان بر روی آن شعر بهتری گفت. حافظ اگر هم حرف تکراری زده است اما اینکار را قشنگ تر انجام داده است. با اینکه همین حرف را فخرالدین عراقی هم زده است. بنابراین خیلی ها حس شاعرانه دارند اما شاعر و ماندگار نمی شوند. زبان نیما هرگز به استواری زبان مشیری نیست اما نیما ماندگارتر از مشیری است. کمااینکه نیما شاگردان خیلی خوبی هم داشت که بر این ماندگاری او افزودند. فروغ و اخوان و شاملو و دیگران آمدند راهی که نیما شروع کرده بود را به بهترین نحو به پیش بردند.
شهرام صالحی در ادامه گفت بیشتر شاعرانی که در تاریخ ادبیات معاصرمان درباره آن ها صحبت می شود در دهه هفتاد و هشتاد از دنیا رفته اند و معدودی از آن ها باقی مانده اند. شاعرانی که بتوانند تاثیرگذار باشند مانند فروغ، اخوان و …در حال حاضر در ادبیات داریم یا خیر؟ به عبارتی دیگر آیا ادبیات امروز ما ظرفیت تولید و پرورش همچین شعرای تاثیرگذاری را در خود می بیند؟
نوروزی در پاسخ گفت: زمین از همچین افرادی هیچ وقت خالی نخواهد ماند. چنانکه وقتی فروزانفر به رحمت خدا رفت ایران پژوهان خارجی با تاسف می گفتند با فوت فروزانفر، مثنوی شناسی دیگر عملا به پایان خط رسیده است. در حالی که در آن زمان دکتر عبدالحسین زرین کوب جوانی بود که شاگرد فروزانفر بود و تازه این راه را آغاز کرده بود. چهل سال بعد اما همه دریافتند که فعالیت های زرین کوب در این حوزه اگر پیشرفته تر از کار استادش نباشد عقب تر نیست. خود شفیعی کدکنی همیشه خود را شاگرد فروزانفر می داند. شفیعی اعجوبه ای است در شعر ولی خود را شاگرد فروزانفر می داند و شاید بزرگ ترین جرم او زنده بودنش هست! امروز در غزل، بهمنی بسیار چهره فاخری است. بهمنی و منزوی بعد از انقلاب غزل را از نو بازساختند. کما اینکه قیصر و سید حسن حسینی رباعی را بازسازی کردند. با این حال رباعیات زبردست از کار آن دو بهتر است.
شهرام صالحی از افت ظرفیت زبانی و به تبع آن تاثیرش در کاهش کیفیت کار ادبی سخن گفت که نظام الدین کامیاب آن را پذیرفت و درمان موقت این بیماری را تقویت و حفظ زبان های محلی دانست. نوروزی نیز معتقد بود که پیشرفت ادبی تابعی از مجموع عوامل است و به یک مساله خاص ارتباط پیدا نمی کند. ما زمانی می توانیم در ادبیات جهانی حرفی برای گرفتن داشته باشیم که اقتصاد، فرهنگ، سیاست و رفاه اجتماعی مان هم به همان اندازه پیشرفت کند.
نظام الدین کامیاب در ادامه از تاثیر تاریخ بر مساله شعر سخن گفت و به ایلیاد و اودیسه هومر پرداخت که هومر، با آنکه ظاهرا شاعری کور بوده اما اشعار حماسی او تاثیر فراوانی بر ادبیات مغرب زمین داشته است. چرا که توانسته توصیفاتی نو و زنده ای را ارائه کند که برای مخاطب قابل فهم و البته جذاب باشد. با این حال از نظر وی مهم تر از همه این موارد آن است که مساله اخلاق انسانی را در شعر فراموش نکنیم. ما باید احساس کنیم که خالق و مخلوق یکی است و ما بخشی از این عالم خلقت هستیم. اینگونه نیست که خدا از ما جدا باشد. در خواب و بیداری به این منبع الهی متصلیم. منتها چرا این حقیقت را احساس نمی کنیم بخاطر این است که روح مان، آن Self esteem یا عزت نفس خود را نشناخته است. عزت نفس یعنی احساس اتصال به خداوند. خداوند کل خلقت است و ما بخشی از این خلقتیم. وقتی منصور حلاج می گوید اناالحق بیراه نگفته است. چرا که همه انسان ها بخشی از خداوند می باشند. نیازی نیست که حتما کارهای بدی(مثل دزدی و آزار دیگران) انجام دهیم که این اتصال به هم بریزد. بلکه همینقدر که خودخواه باشیم، همینقدر که نگران باشیم، استرس داشته باشیم، غصه آینده را بخوریم و …روح ما را آلوده می کند و از عزت نفس ما می کاهد. این یک انرژی خیلی قوی را به ما وارد می کند که همیشه هم همراه ماست و در تک تک سلول های بدنت این نیرو و انرژی الهی را حس می کنیم. انرژی خداوند بسیار قوی است اما باید آن را حس کرد و روح مان را از پلشتی ها پاک کنیم. همه انسان ها از نظر خداوند یکسان هستند و اگر هم از نظر دانش، علم، مال و ثروت و …برتری دارند به همان اندازه بر مسئولیت آن ها افزوده می شود. در کودکی به ما می گفتند که باید از خدا بترسید. در حالی که خداوند ترسی ندارد. وقتی من بخشی از وجود خداوند هستم و همه جا همراه من است و به من یاری می رساند، چرا باید از او بترسم؟!
ایوب محمودی در ادامه از خلق قوالب جدید شعری مثل نوخسروانی یا همان سه گانی ها گفت و اینکه آیا ضرورتی در چنین کاری هست یا خیر؟ و اساسا به پیشرفت شعر فارسی کمک می کند؟ اسدالله نوروزی به ذکر پیشینه ای از نوخسروانی و فعالیت های اخوان و دکتر فولادی در این زمینه اشاره کرد و گفت به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل. ولی اینکه در بند قوالب شعری بمانیم و خود را مبدع یک قالب معرفی کنیم و عده ای را در کنار خود جمع کنیم، ره به جایی نخواهد برد. با این حال، شاعر می تواند از هر قالبی برای شعر خود استفاده کند. چه اسمش را بگذاریم دوگانی، سه گانی و یا کوته سرایی.
در ادامه بحث موسی پورپلاش و احمد رضایی درباره اشعار موسوی گرمارودی پرسیدند و این بحث نیز با حواشی های زیبایی ادامه یافت که به علت طولانی شدن گزارش، از بیان آن می گذریم.


دوستانی که در این جلسه حاضر بودند: یدالله خرمی، احمد رضایی، ایوب محمودی، موسی پورپلاش، حامد شفیعی، شهرام صالحی، انور اسماعیلی، هما رحیم زاده و معصومه تکاپوی.


گزارش جلسه در سایت خور
در ادامه تصاویری را از این جلسه از دریچه دوربین ایوب محمودی مشاهده می کنید:
ADABI-2 (1) ADABI-2 (2) ADABI-2 (3) ADABI-2 (4) ADABI-2 (5) ADABI-2 (6) ADABI-2 (7) ADABI-2 (8)
 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.